گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست,دوست تر از جان ماست
من در تلاطم رویا و خیال, می اندیشم که دگر بار پناهی مرا نیست جزء یار غار. پس اندر آن خیال, می شتابم سویش تا بگویمش که بی تو مرا دردیست جان گداز. خود ره گره را بگشای و بیا...